جهانی شدن
جهانی شدن
یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست
جهاني شدن دکتر سليمان ايران زاده، جهاني شدن و تحولات استراتژيک در مديريّت و سازمان، ص 19. جهاني شدن، يعني ره سپردن تمامي جوامع به سوي جهاني وحدت يافته که در آن، همه چيز در سطح جهاني مطرح و نگريسته مي شود. در حقيقت، جهاني شدن، به معناي آزادي مطلقِ کسب و کار، برداشته شدن تمامي موانع از سر راه، جريان يافتن سهل و ساده ي سرمايه و نفوذ آن در تمامي عرصه ها، حرکت روان اطّلاعات و امور ماليّه و خدمات، تداخل فرهنگ ها آن هم به سوي يک سان شدگي و يکدستي است. البته، تمامي اين امور، در مقياسي جهاني رخ مي دهد و هدف نيز دست يابي به بازار واحد جهاني، فارغ از موانع امور توليد و سرمايه گذاري و خدمات و اشتغال خواهد بود. برخي، پا را فراتر گذاشته اند، از حکومت واحد جهاني و پول واحد در سراسر جهان ياد مي کنند. [1] . به نظر گروهي ديگر، جهاني شدن، در حقيقت، فراتر از پديده ي کلاسيک «دولت - ملّت» است. به اين معنا که با توجّه به رخدادهاي عظيم ارتباطي ورود بازيگران جديد به عرصه ي بين المللي، نفش «دولت - ملّت» تا حدود زيادي کم رنگ شده است. در اين معناي از جهاني شدن، دولت ها، ديگر تصميم گيرندگان اصلي در رويدادها نيستند و قدرت، در سياست جهاني، از دولت هاي محصور در مرزها به دولت هايي منتقل مي شود که قادر به تکاپو در جهان اند. گروهي نيز جهاني شدن را به عنوان گسترش روند رو به توسعه ي تجارت جهاني دانسته اند که اکنون بازيگراني از جنوب نيز به آن پيوسته اند. کاربرد اصطلاح «جهاني شدن» به دو کتابي بر مي گردد که در سال هزار و نهصد و هفتاد ميلادي انتشار يافت. کتاب نخست «جنگ و صلح در دهکده ي جهاني» تأليف مارشال مک لوهان و کتاب دوم، نوشته بر ژينسکي، مسئول سابق شوراي امنيت ملّي آمريکا در دوران رياست جمهوري ريگان بود. مباحث کتاب نخست، بر نقش پيشرفت وسائل ارتباطي در تبديل دنيا به دهکده ي واحد جهاني متمرکز بود. در حالي که بحث اصلي کتاب دوم، درباره ي نقشي بود که آمريکا مي بايست براي رهبري جهان و ارائه ي نمونه ي جامعه ي مدرنسيم به عهده مي گرفت. [2] . در عمل، بيش تر توافق هاي سياسي و اقتصادي که پس از دو جنگ جهاني خسارت بار، بين مجموع کشورهاي جهان انجام گرفته و به نوعي، زمينه ساز همزيستي و همکاري بين المللي شده است، طلايه دار تحوّلي بوده که «جهاني شدن» ناميده مي شود. اين پديده، روندي از دگرگوني را به نمايش مي گذارد که از مرزهاي سياست و اقتصاد فراتر مي رود و دانش، فرهنگ و شيوه ي زندگي را نيز در بر مي گيرد. از اين جهت، جهاني شدن، چند بُعدي است و قابل تسرّي به مشکل هاي گوناگونِ عمل اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي، فرهنگي، نظامي، فن آوري، محيط زيست،... است. بعضي از صاحب نظران، ويژگي هاي پنج گانه ي زير را براي جهاني شدن مطرح کرده اند: 1- گسترش کمپاني هاي چند مليّتي؛ اهميّت شرکت ها در نظام جهاني، بيش از اهميّت دولت ها است. به عبارت ديگر، دولت هاي ملي، جاي خود را به کمپاني هاي بزرگ چند ملّيّتي داده اند و کشورهاي مختلف جهان با کمپاني هاي بزرگ خود مشخّص مي شوند. 2- پيوستگي بازارهاي مالي و بورس جهاني؛ اين پيوستگي، آن قدر سريع است که در سالهاي اخير، روزانه، ميلياردها دلار در بازارهاي جهاني رد و بدل مي شود. 3- گسترش ارتباطات ماهواره اي و شبکه اي و به دنبال آن گسترش داد و ستدهاي فرهنگي در سطح جهان؛ گروهي، جهاني شدن را از کانال ارتباطات و داد و ستدهاي فرهنگي مي نگرند. 4- گسترش شبکه حمل و نقل بين المللي و کاهش شديد هزينه هاي مربوط؛ اين امر، فرايند جهاني شدن را تسهيل کرده است و موجب شده است که دنيا به رسميت ادغام و وحدت حرکت کند. 5- تقسيم کار گسترده، بر اساس مباحث اقتصاددانان و جامعه شناسان، اقتصاد، وقتي شکوفا و بزرگ و پيچيده مي شود که تقسيم کار اجتماعي، در آن گسترده تر مي شود، و به همين نسبت، دنيا هم وارد تقسيم کار گسترده اي شده است. [3] . هر چند که جهاني شدن، پديده اي صرفاً اقتصادي نيست، لکن اقتصاد، با اهمّيّت ترين بُعدِ آن است؛ زيرا، در نظام سرمايه داري که سوداي رهبري جهان کنوني را در سر دارد، سياست و فرهنگ - که دو محور اصلي ديگر جهاني شدن است - تا حد زيادي تحت تأثير سياست گذاري اقتصادي قرار دارد. لذا سازمانهاي بين المللي، عمدتاً، در محور اقتصاد تنظيم شده اند. سازمانهاي اقتصادي بين المللي و اتحّاديّه هاي اقتصادي منطقه اي، نظير «آ.سه.آن»، «نفتا»، «اِکُو»، ادغام بازارهاي مالي، اتّحاد پولي کشورهاي اروپايي، ادغام بانک هاي بزرگ جهان، تأسيس سازمان تجارت جهاني، آزادسازي تبادل کالا و نقل و انتقال سرمايه بين کشورها، ادغام شرکت هاي توليدي بزرگ، از اين قبيل اند. >تعاريفي از جهاني شدن >تاريخچه جهاني شدن >موافقان و مخالفان جهاني شدن >دليل موافقان >مخالفان >جهاني سازي * * *تعاريفي از جهاني شدن به نظر مي رسد با همه ي تعاريفي که از جهاني شدن ارائه شده، تاکنون، تعريف روشن و جامعي از آن ارائه نشده است؛ زيرا، اوّلاً، اين پديده هنوز به حدّ تکامل نهايي خود نرسيده و هنوز دست خوش تحوّل است و هر روز، وجه تازه اي از ابعاد گوناگون آن مشخّص و نمايان مي شود. ثانياً، هر کسي در مقام تعريف، بُعدي از ابعاد آن را بازگو مي کند. اغلب، به بَعدِ اقتصادي آن توجّه کرده اند. به هر حال به برخي از تعاريف اشاره مي کنيم: 1- جهاني شدن، فرايندي است اجتماعي که در آن، قيد و بندهاي جغرافيايي که بر روابط اجتماعي و فرهنگي سايه افکنده است، از بين مي رود و مردم به طور فزاينده، از کاهش اين قيد و بندها آگاه مي شوند. [1] . 2- «کاستل» با اشاره به عصر اطّلاعات، جهاني شدن را ظهور نوعي جامعه ي شبکه اي مي داند که در ادامه ي حرکت سرمايه داري، پهنه ي اقتصاد و جامعه و فرهنگ را در بر مي گيرد. 3- «جان تام لينسُون» جهاني شدن را فرايند توسعه ي سريع پيوندهاي پيچيده ميان جوامع و فرهنگ ها و نهادها و افراد در سراسر جهان معرّفي مي کند. 4- «هاروي» اين فرايند را در بردارنده ي دو مفهوم فشردگي زمان و مکان و کاهش فاصله ها تلقّي مي کند. در واقع، طبق اين نظر، فشردگي زمان و مکان، مهم ترين ويژگي جهاني شدن است؛ يعني، فاصله کم مي شود و يا از بين مي رود، و زمان لازم براي پيمودن فاصله ها کاهش مي يابد و جهان بيش از پيش کوچک تر به نظر مي رسد و انسان ها و جوامع، به طريقي به هم نزديک تر مي شوند. پس چهاني شدن، فرايندي است که روابط اجتماعي را بسط مي دهد و در سه حوزه ي اقتصاد و فرهنگ و سياست، صادق است و بستر جريان اين روابط را از متن محلي به متن جهاني تغيير مي دهد. [2] . * * * تاريخچه جهاني شدن ريشه هاي تاريخي جهاني شدن را مي توان به عمق تاريخ بشر و به زمان هاي قديم مربوط دانست. طبق نظر جامعه شناسان و باستان شناسان، زندگي بشر، از زندگي هاي محدود خانوادگي و انفرادي در جنگل ها و غارها و پناهگاه ها شروع شده و به تدريج، به جمعيّت هاي عشره اي و قبيله اي و اجتماعات محدود در کنار چشمه ها و رودخانه ها تبديل شده، بعداً، همين ها، روستاها و واحدهاي کوچک شده اند، و سپس شهرها تشکيل شده، و از شهرها، به تدريج، به کشورها و دولت ها پديد آمده اند. بنابراين، در مجموع، زندگي بشر، به سوي جهاني شدن در حرکت است؛ يعني، هر چه که به پيش مي رويم، تفرقه ها کم و تجمّع ها زياد مي شود و هر چه که به عقب برگرديم، به تفرقه هاي بيش تر مي رسيم. لذا مي گويند، جهاني شدن، يک امر طبيعي است. البته، اين حرکت، در قرون اخير، سرعت بيش تر به خود گرفته است و ديگر به صورت گذشته، کند حرکت نمي کند؛ زيرا، با در اختيار گرفتن ابزاري مثل بُخار و اختراع ماشين و وسائل ارتباط جمعي و دريايي و زميني و هوايي و توسعه ي راه ها، به تدريج، کشورها، تبديل به منطقه ها و حکومت هاي منطقه اي مي شوند، و چون اين جهاني شدن، در ابعاد مختلفِ اقتصادي و فرهنگي و سياسي، شکل مي گيرد، قهراً، بلوک ها درست مي شود و معلوم است وقتي ارتباطات بشر با ماهواره و اينترنت انجام گيرد، حرکت به سوي جهاني شدن، با سرعت و شتاب بيش تري انجام خواهد گرفت. آناني که به اين نحو، به سابقه ي تاريخي جهاني شدن معتقدند، مي گويند، جهاني شدن، فرايندي است که از ابتداي تاريخ بشر وجود داشته و از همان زمان تأثيرات آن رو به فزوني بوده است، امّا اخيراً، يک شتاب ناگهاني در آن پديدار شده است. [1] . در مقابل اين نظريه، بعضي ها، مي گويند: جهاني شدن، بانوگرايي و توسعه ي سرمايه داري همزمان بوده است، امّا اخيراً، در آن، شتاب ناگهاني به وجود آمده است. بعضي را نيز عقيده بر اين است که جهاني شدن، فرايند متأخّر است که با ساير فرايندهاي اجتماعي، نظير فرا صنعتي شدن، فرانوگرايي يا شالوده شکني سرمايه داري همراه است. [2] . به نظر مي رسد که حق، با نظر اوّل است. گرچه جهش و شتاب آن، همزمان با سرمايه داري و پيداش وسائل ارتباط جمعي است. جهاني شدن، به طور نامنظم، از طريق توسعه ي امپراطوري هاي مختلف قديمي و غارت و تاراج و تجارت دريايي و نيز گسترش آرمان هاي مذهبي، تحوّل يافته است. جهاني شدن به شيوه اي که امروز شاهد آن هستيم، از قرن پانزده و شانزده، يعني آغاز عصر جديد، شروع شد. در اروپاي قرون وسطي، حرکت جهاني شدن، بسيار کند بوده است و پس از انقلاب صنعتي است که اين موضوع، شدّت پيدا کرده است. * * * موافقان و مخالفان جهاني شدن درباره ي جهاني شدن، دو نظر مخالف وجود دارد. عدّه اي بر موافقت و پذيرش بي چون و چراي آن تأکيد دارند و عده اي هم بر رد آن، و هر کدام نيز براي خود به دلايلي تمسّک کرده اند: * * * دليل موافقان موافقان جهاني شدن، به پذيرش آن، بدون هيچ دغدغه و نگراني، دعوت مي کنند و مي گويند، جهاني شدن، به کشورهاي فقير کمک مي کند و فرصت هاي تازه اي براي آنان فراهم مي کند آنان مي گويند، با توجّه به ارتباطي که بين اقتصاد و فن آوري وجود دارد، راهي جز پذيرش جهاني شدن به عنوان ويژگي عصري که در آن زندگي مي کنيم، وجود ندارد. اينان، براي صحّت مدّعاي خود، دليل هايي دارند که به آن ها اشاره مي شود: 1- از آغاز دهه ي هشتاد ميلادي، تعداد قابل توّجهي از کشورها، به آن ملحق شده و يا به طور مستقيم از طريق اقتصاد بازار آزاد، از آثار آن بهره مند شده اند. براي مثال، گسترده ي جهاني نظام سرمايه داري، از بيست درصد سکنه ي دنيا در دهه هفتاد ميلادي به ميزان نود درصد در دهه ي نود ميلادي رسيده است و اين اتفّاق، حاکي از جذب بيش تر مردم در اقتصاد سرمايه داري جهاني است. 2- در شرايط کنوني، ميزان تجارت جهاني، بيش تر از دهه هاي قبل است. کاهش قابل توجّه در قيمت مسافرت هاي هوايي و دريايي به گسترش بيش از پيش مرزهاي تجارت جهاني منجر شده است. در اين چهارچوب. نه تنها ميزان تجارت جهاني، افزايش بي سابقه يافته است، بلکه شکل آن نيز دچار دگرديسي کامل شده است. 3- بازارهاي مالي جهاني، رشد کرده است، اين رشد. از دهه ي هفتاد ميلادي، با سودآوري قابل توجّه بازارهاي مالي ساحلي و گردش وسيع جريان پولي خارج از حوزه ي اقتدار ملي، همراه شده است. 4- تحرّک جهاني به تحرّک جمعيّت کمک کرده است. پناهندگان بي شماري به عنوان نيروي کار مهاجر قابل توجّه، در جهان پراکنده شده اند. 5- هر چند شرکت هاي چند مليتي تا دهه ي هفتاد ميلاد، شکلي مطلق و متصلّب داشتند، امّا در حال حاضر، شيوه و شکل جديدي از مؤ سّسه هاي جهاني پيدا شده اند که با بسط تجارت در سرتاسر دنيا، تحقيقات وسيعي در زمينه ي توسعه ي توليد در مناطق مختلف را با پذيرش سهامداران از سرتاسر جهان ممکن کرده اند. 6- جهاني شدن، فرايندي از يک توسعه ي اجتماعي است که به تشديد خود آگاهي جهاني منجر مي شود. 7- روند رو به رشد همبستگي اقتصادي، در آينده، منجر به وابستگي هاي اجتماعي خواهد شد. 8 - با توجّه به رشد پيچيده و روز به روز ارتباطات، خود آگاهي جهاني، شدّت پيدا مي کند بنابراين، نبايستي رشد شبکه هاي ارتباطي جهان گستر، مثل کابل هاي تلويزيوني و شبکه هاي آماري را انکار کرد و اهمّيّت آن را ناديده گرفت. [1] . 9- باز شدن اقتصادها و فرهنگ هاي ملّي در ابعاد داخلي و خارجي، رشد منطقه گرايي در پي تهديد بازار ملي کشورها، ايجاد محيطي کاملاً رقابتي، تحريک احساسات ملّي و محلّي، رونق پيدا کردن برخي شهرها و واحدها منطقه اي به عنوان مراکز اقتصادي جهان، افزايش بهره وري، بهبود شرايط زندگي براي عموم مردم، به طور کلي، و براي عده اي بيش از ديگران، انتقال فن آوري به کشورهاي در حال توسعه و... از ديگر دليل هاي اينان است. * * * مخالفان دليل مخالفان، در مورد فوائد و منابع بر شمرده شده درباره ي جهاني شدن. ترديد دارند و معتقدند، اين پديده، بر ايده ئولوژي و مفاهيم ليبراليزم استوار است و هدف اش، تحميل الگوي آمريکايي و سلطه ي آمريکا بر جهان است و تنها منافع ايالات متحده و همراهان او و کشورهاي پيشرفته را تأمين مي کند. در اين شکل از جهاني شدن، تنها، بيست درصد جمعيّت بهره مند، و هشتاد درصد بقيّه، در حاشيه هستند و اين امر با مفهوم نظام جهاني متوازن، سازگار نيست، بلکه معناي سيطره و تحکم و سلطه گري از آن استفاده مي شود. جهاني شدن فرهنگي، يعني سيطره ي فرهنگ غربي بر ديگر فرهنگ ها، و اين، يعني اوج سيطره ي استعماري. به هر حال، در جمع بندي نهايي، آثار منفي جهاني شدن را مي توان در موارد زير خلاصه کرد: 1- بحران دولت ملّي که منظور از آن، مسلّط نبودن دولت بر منابع درآمد خود و دست برداشتن دولت از نقش هاي اقتصادي و اجتماعي خويش است. در نتيجه، جهاني شدن اقتصاد حاصل مي شود و شرکت هاي چند مليّتي، به نيابت از دولت ملّي، به آن نقش ها مي پردازند. 2- بحران هاي مالي که کشورهاي گوناگون جهان، به خاطر وحدت بازار مالي و معاملات جهاني بورس دچار آن مي شوند، از ديگر آثار منفي است. اوّلين آن ها بحران مالي مکزيک در سال هزار و نهصد و نود و چهار ميلادي و آخرين مورد آن، بحران مالي در کشورهاي جنوب شرق آسيا بود. اين بحران ها، تا اين تاريخ ادامه دارد. 3- پيامدهاي اجتماعي ناشي از اصلاحات ساختار اقتصادي مورد نظر مؤ سسات بين المللي، از جمله صندوق بين المللي پول و بانک جهاني مانند گسترش بيکاري، گسترش فقر، پائين آمدن دستمزدها. 4- تسلّط فرهنگ غربي بر ديگر فرهنگ ها به شکل تلاش براي مسخ کردن هويّت فرهنگي ملّت هاي ديگر و مطرح کردن فرهنگ غربي (با جنبه هاي مثبت و منفي آن) به عنوان جايگزين. 5- موافقت نامه هايي که کشورهاي پيشرفته مطرح کرده اند که مهم ترين آن ها، موافقت نامه ي آزادي سرمايه گذاري است. اين موافقت نامه، به سرمايه گذاري خارجي در نقاط مختلف جهان آزادي مي بخشد، و معناي آن، تسلّط کشورهاي پيشرفته بر ثروت هاي کشورهاي در حال رشد است؛ چون، اين کشورها، از لحاظ اقتصادي و مالي و فن آوري، هموزن و همپايه نيستند. [1] . 6- جهاني شدن، سبب کاهش اهمّيّت کالاهاي اوّليّه (مواد اوّليّه) مي شود. 7- جهاني شدن، به افزايش فاصله و نابرابر ميان ملّت ها و مناطق گرايش دارد. از اين رو به عنوان يک ساختار در دست قدرت مندان اقتصادي، آنان را قدرت مندتر و فقرا را فقيرتر مي کند. 8- جهاني شدن، سبب به مخاطره افتادن محيط زيست مي شود. * * * جهاني سازي جهاني سازي يا به تعبير ديگر جهاني کردن اقتصاد و فرهنگ و سياست، غير از جهاني شدن به صورت طبيعي است؛ زيرا، جهاني شدن تا آن جا که مربوط به پيشرفت هاي فنّي و علمي و اجتماعي، و متناسب با وضعيّت تاريخي و اجتماعي بشر امروز است، امري قابل فهم و طبيعي است، امّا آن چه امروزه از جهاني شدن اراده مي شود، تنها اين امر طبيعي نيست، بلکه وراي اين اصطلاح و فرايند و حرکت، يک اراده وجود دارد و آن، اين است که نوعي روش و منش و سياست و منافع، به عنوان روش و منش و منافع جهاني بر بشريّت تحميل مي شود. البته، اين، امري خطرناک است؛ زيرا، مي خواهد يک نوع منافع و يک نوع بينش را به عنوان الگو معرّفي کند و همه ي زندگي و جهان را با يک معيار خاص اندازه گيري کند. عدم تساوي دولت ها و ملّت ها، سبب مي شود تا آنان که صاحب علم و فن آوري هستند، يک امر غير طبيعي را بر کشورهاي داراي اقتصاد ضعيف تر تحميل کنند و سعي کنند جهان بر مدار منافع آنان بچرخد. آمريکا و قدرت هاي بزرگ ديگر، با دارا بودن توانايي هاي سياسي و اقتصادي و نظامي، در عمل، رهبري جهاني سازي را به دست گرفته اند و سوار بر اين جريان طبيعي جهاني شدن، مي خواهند آن را به سود خود عملي سازند. به تعبير ديگر، دارند از اين جريان طبيعي جهاني شدن، سوء استفاده مي کنند. به خاطر همين سوء استفاده ها است که در باره ي جهاني شدن، پرسش هاي بسياري مطرح مي شود: «آيا جهاني شدن، يک پديده ي طبيعي است که در اثر پيشرفت علم فن آوري به وجود آمده يا پديده اي طرّاحي شده از سوي سرمايه داري و سرمايه داران است؟ آيا همه ي کشورها، ناگزيرند به اين جريان پيوندند يا راهي براي گريز وجود دارد؟ در اين صورت، آيا پيوستن به آن، به نفع کشورهاي در حال توسعه است يا نه؟ آيا جهاني شدن يا جهاني سازي، با آموزه هاي اسلام سازگار است يا ناسازگار؟». با دقّت در ساز کارهاي جهاني شدن و جهاني سازي، روشن مي شود که جهاني شدن، امري طبيعي است و پيوستن به آن، مانعي ندارد، بلکه به نفع همه ي کشورها است، ولي آن چه امروزه در جهان مشاهده مي شود، جهاني سازي است که همراه با بي عدالتي و تجاوز و تحميل اقتصاد و فرهنگ و سياست خاص بر جهان است. آن چه صاحب نظران را وادار به مخالفت مي کند و مردم را عليه آن به تظاهرات وا مي دارد، جهاني کردن است نه جهاني شدن.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





لینک ثابت

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم